بربادرفته

شروع آزمون ساعت ۲و نیم بود و ما هنوز تو صف شلوغ و نفس‌گیر بازرسی بدنی ساعت هوشمند و سوئیچ و رو باید تحویل می‌دادیم، به نظر می‌رسید کمتر داوطلبی ساعت داره، ولی من ساعت قدیمیم دستم بود ساعت شروع آزمون ۳ غرق ادب بودم که... صدایی از بلند‌گو پخش شد و مراقب که از ابتدای آزمون بالای سر من ایستاده بود گفت وقت تمومه همه رفته بودن فقط من و دو نفر دیگه داخل کلاس بودیم نمی دونم رشته‌اشون چی بود ولی اعتراض کردن که هنوز وقت داریم مراقب گفت از بلندگو اعلام شده، برا همه‌اس و به سمت من اومد و گفت برگتو بزار من از روی صندلی بلند شدم، دفترچه‌ی سوالات رو بستم روش نوشته بود، مدت آزمون ۱۶۵ دقیقه یه نگاه به ساعت مچیم انداختم، هنوز نیم ساعت دیگه وقت داشتم... کلاس رو ترک کردم داخل سالن همه هنوز نشسته بودن از پله‌ها پایین میرفتم و چشمم فقط به ساعتم بود طبقه‌ی همکف مسئولا ایستاده بودند و بلند فریاد می‌زدن ادبیات هنوز وقت داره ادبیات هنوز وقت داره... به حیاط که رسیدم هیچ‌کسی نبود انگار من تنها انعطاف پذیری بودم که هنوز ساعت مچی‌اش خیلی قدیمیه... آزمون ارشد ادبیات۱۴۰۲ محل برگزاری آزمون، دانشگاه آزاد پردیس بربادرفته...ادامه مطلب

گفتی یحبهم، نبات من زرد شدست
این چهره که بینی از، ازل زرد شدست
این رخ زرد از اثر دم تو بود
این داغ جگر، فراق گرمای تو بود
عشق تو مرا خواند که عاشق شده‌ام
ور نه کجا جرات یحبونه بود
پشت من خم شده است
بار امانت کشیدن سخت است
سخت‌تر
بار غم عشق کشیدن سخت است.

بربادرفته...

از سر جهل به خودم ظلم بزرگی کردم من نادان جاهل بودم و با شوق قبولش کردم عاشقی درد بزرگیست عجب نادانم جاهلم نادانم ظلومی جهولی نامم بربادرفته...

از دیدن روی تو من مست شدم و گرنه توبه این چه بار و این چه غمی توبه از توبه کنم با تو، به بربادرفته...

رونویسی صد درصدی صوت توسط تایپیستآوانویس با بهره‌گیری از تایپیست‌های حرفه‌ای صوت شما را به متن تبدیل می‌کند.مطابقت کامل صوت و متن تیم حرفه‌ای آوانویس، به شما اطمینان می‌دهد متن خروجی با صوت، تطبیق کام بربادرفته...ادامه مطلب

افسانه لعل میرزاده:در هشت سالگی، تمام یخچالها،آبشارها و تمام کشورهای قاره ها را به حافظه سپرد، در یازده سالگی اکثر کتابهای دکتر علی شریعتی را خواند...وهیچ کدام جز چند جمله ی ناب و چند اسم نویسنده، در بربادرفته...ادامه مطلب

تولدت هر روز است
هر روز که خورشید چشمانت، طلوع می کند
فارغ می شوم، از دردهای روزگار
و به دنیا می آیم
تولدت، به دنیا آمدن هر روز من است

#مهربانو
#افسانه_لعل_میرزاده
#۱۳۹۲
#اسفند
#بیست_و_شش

بربادرفته...